بنولوژی



از وقتی این وبلاگ رو شروع کردم به نوشتن در راستای مستندسازی زندگیم! اعتقاد پیدا کردم. به بیشتر اهدافی که در فهرست اهداف بن بود رسیدم!‌ و این یک تجربه عالی برای من بود! از این بس بیشتر خواهم نوشت. بیشتر مستند میکنم!‌ تا بهتر روی اهداف و برنامه های زندگی م متمرکز شم! 

در این پست بیشتر به صورت چک لیست وار اهداف جدید لیست میکنم:

۱. خرید tv box

۲. خرید book reader

۳. خرید یک باغ یا مزرعه 

۴. خرید ماشین دوم

۵. راه اندازی دفتر کار بزرگ تر


به دورانی رسیدیم که هر کس از خونه قهر میکنه پامیشه میره استارت اپ میزنه به امید اینکه از لحاظ مالی مستقل بشه و آقای خودش باشه. و چه تعداد کارمندانی دیدم که بیخیال کارشون شدند و با مطالعه زندگینامه چند تا کارآفرین موفق، دچار جو زندگی مفرط شده و چوب حراج به خونه زندگی ش زدن و رفتن تو کار استارت اپ! و همچون خر در گل گیر کردن! البته دور از جووون!
نکن برادر من! نکن خواهر من! کسب و کار راه انداختن انتهای یک مسیر پر از تجربه باید باشه. تا با شرایط بازار آشنا نباشی، اصلا حق نداری ایده بدی، چه برسه که روی ایده ت پول خرج کنی! 

میخوام دیجی‌کالا راه بندازم؟!

یه سایت مثل دیجی کالا میخوام راه بندازم! چقد سرمایه نیاز دارم؟! از اون سوالاتیه که تو این چند سال کلی ازم پرسیدن!!! البته جواب این سوالات برای ما نون و آب داره!‌ اما برادر عزیز، دیجی کالا مثل یه صخره یخی! شما نوک قله رو فقط میبینی! اعظم این کوه یخی زیر آب اقیانوسه. بهترین فروشگاه عالم که بهت بدن!‌ هیچ شانسی برای تولید این حجم از محتوا، طراحی استرالژی و لوجیستیک نداری! نکه نشه راه انداخت! میشه اما با بودجه من و شما ۱۰۰ میلیون و دویست میلیون نمیشه. برو بالای ۲ میلیارد تومن و ریسک بالای ۷۰ درصد شکست!

چجوری بفهمم شرایط راه اندازی استارت اپ دارم؟!

تا اینجا فهمیدم راه اندازش کار هر کسی نیست. اما اگر شرایط اولیه ش داری میتونی جزو آدم هایی باشی که استارت اپ راه می اندازن و موفق هم میشن! اما به هرحال شکست یک بخش مهمی از داشتن یک استارت اپ موفق‌ه. پس اول خودت برای چند تا شکست اماده کن!
اما برسیم به شرایط اساسی راه اندازی استارت اپ:
۱. اولین شرط راه‌اندازی استارت‌آپ، داشتن یک باسن قوی‌ه! امیدورام منظورم درک کرده باشید! اگر اراده ندارین بی‌خیال راه اندازی استارت بشین! پس قبل از اینکه استارت اپ تون راه بندازین یک چالش ۲۰ روزه سحرخیزی ۴ صبح راه بندازین! اگر تونستین اجرا ش کنید. میتونید برین به شرط دوم! وگرنه بیخیال استارت بشین و وقت و پول‌تون حروم نکنید.
۲. دومین شرط، داشتن مهارت های مدیریتی هر چند ساده س! اگر تا حالا دفترچه todolist نداشتین، زودتر تهیه ش کنید. سعی کنید حداقل دو هفته زندگی تون مستند کنید. از کارهایی که قراره انجام بدین و ریز هزینه هایی که تو زندگی عادی تون دارید. اگر توانستید این کار تو دو هفته انجام بدین!‌ به شرایط راه اندازی استارت اپ دارین نزدیک می‌شین. قیل از اینکه این مهارت بدست بیارین سراغ استارت اپ نیاین! خطرناک و پول دور ریختن ه.


بهمن ۹۶ به واسطه یکی از دوستان برای طراحی وب‌سایت و عکاسی از محصولات یک کارخانه آرد در استان مازندران، دعوت به همکاری شدیم. کاتالوگ کارخانه قدیمی بود و با توجه به عوض شدن بسته‌بندی‌ها و تغییر خط تولید و همچنین تولید محتوا، برای وب‌سایت، شروع پروژه عکاسی لازم می‌نمود.
در پروژه عکاسی، چالش های جدی داشتیم! از چاپ نامناسب روی بعضی کیسه‌ها گرفته تا آماده نبودن پرسنل برای عکاسی! البته فراموش کردن سه‌پایه دوربین و فون هم خودش داستانی داشت. بماند که کیسه‌های آرد، با توجه به ظاهر سنگین و نافرمش! کلا سوژه مناسبی برای عکاسی نیست! با این اوصاف در روز اول پروژه، فقط موفق شدیم عکس‌هایی تست بگیریم. کالکشن امروز، تنها اتودی برای پروژه نهایی می‌باشد. 

ادامه مطلب

عکاسی یکی از بزرگ‌ترین علاقه‌هام بعد از کدنویسی و برنامه‌نویسی محسوب می‌شود. از این پس فی‌مابین پست‌ها، کالکشن‌هایی از عکاسی ‌های تفریحی و تجاری خودم را قرار خواهم داد. اولین پست عکاسی هم مربوطه به کالکشن زیتون خواهد بود. تصاویر در تابستان ۹۶ و در شهر بابلسر به سفارش یکی از شرکت‌های تولیدکننده زیتون گرفته شده اند.

ادامه مطلب

از پدربزرگ‌م یک چیز خوب یادمه! اینکه هیچ وقت نمی‌فهمیدم چه زمانی شال و کلاه می‌کرد و سوار دوچرخه‌ش می‌شد و می‌رفت سرباغ! همیشه خدا ۴صبح از خونه می‌زد بیرون! سرما و گرما و سن و سال هم نداشت! تا زنده بود این‌کارو کرد. مادربزرگ هم پابه‌پا بابابزرگ بلند می‌شد. براش تو سماور ذغالی چایی دم می‌ذاشت و تا شوهرشو راهی نمی‌کرد، سر به بالشت نمی‌ذاشت. و من امروز از این حس خوب پدربزرگ حسرت می‌خورم. اینکه چجوری می‌تونست از قشنگ‌ترین ساعت‌های روز، بهترین استفاده را ببرد و من باید این ساعت‌های پربازده رو خواب باشم! 

ادامه مطلب

متاسفانه بیشتر چالش هایی که سال پیش شروع کرده بودم با شکست مواجه شدند. برای همین امسال ترافیک چالشی زیادی خواهم داشت. پس امسال کلی چالش عقب مونده داریم که باید تکلیف‌شون روشن بشه و تعدادی چالش جدیدتر هم در راه هستند.
این روزها که حسابی #نقرس در حال نابود کردن مفاصل‌مه و هر روز در حال ثبت رکوردی جدید در افزایش وزن هستم، نیاز مبرم دارم که زودتر چالش سلامتی شروع کنم.
این چالش ۴۵ روزه س و تا پایان سال ۹۶ ادامه داره و دارای ۲ بخش مهم رژیم غذایی و ورزش‌ه. از اونجایی که در ورزش کردن محدودیت‌هایی دارم در راستای برنامه‌هدف‌گذاری جسمی و تفریحی، یادگرفتن ورزش شنا رو به عنوان بخش ورزشی انتخاب کردم. در بخش رژیم‌های غذایی هم به کمک اپلیکیشن مانکن، انجام میشه.
توضیحات چالش:
  • روزهای آموزش شنا: یک‌شنبه، سه‌شنبه و پنجشنبه غروب‌ها
  • پیاده‌روی سبک یک کیلومتر در روز عصرها در محیط مجتمع
  • محدود کردن کالری به ۲۰۰۰ کالری در روز به کمک اپلیکیشن
  • تاریخ شروع چالش: ۱۴ بهمن ۹۶ وزن ۹۵ کیلوگرم
  • تاریخ پایان چالش: ۲۹ اسفند ۹۶
ادامه مطلب

پارسال همین موقع‌ها بود که برای شروع فصل جدیدی از زندگی‌م برنامه‌ریزی کرده بودم. برنامه‌ریزی که قرار بود از روزمرگی‌ نجاتم بده تا بتونم احساس کنم در مسیر موفقیت در حال گذران عمر هستم.

سالی که گذشت، با تمام ناکامی‌ها و چالش‌های شکست خورده یکی از بهترین سال‌های عمرم بود. اگر اواخر سال فاکتور بگیریم. رضایت نسبی مخصوصا در هدف‌گذاری های شغلی و مالی دارم. فهرست زیر، یه قسمت از موفقیت‌های ۳۱ سالگی‌بود:

  • تبدیل انبار به کارگاه و دفتر کار
  • دریاقت تقدیرنامه  از بنیاد نخبگان بابت گلخانه هوشمند
  • راه‌اندازی دفتر مستقل
  • خرید مک‌مینی و دوربین حرفه‌ای dSLR
  • تکمیل نرم‌افزار تحت وب برپایه لاراول

تو این چند سال همیشه آرزوی این داشتم که بتونم در محیط کار کاملا اختصاصی خودم مشغول بشم. منظورم از کاملا اختصاصی، حس مالکیت نیست! بیشتر به بحث کاربرد پذیریش کار دارم. به عنوان یک برنامه نویس، محیط کاری می پسندم که به اندازه کافی تنگ و تاریک باشه تا بتونم بهتر تمرکز کنم. انبار آپارتمان‌م دقیقا این ویژگی ها را داشت. به همین علت از یکسال پیش برنامه‌ریزی کردم تا بتونم زودتر به یک محیط دنج تبدیلش کنم.

ادامه مطلب

از قدیم گفتن مهریه رو کی داده و کی گرفته! اما وقتی مهریه ورای مادیات باشه دادن و گرفتن‌ش اشکال که نداره خیلی هم خوبه! مهریه را همسر بنده از ۳ سال پیش، بر گردن‌م نهاد! و امروز گردن‌م باریک‌تر از مو! البته مهریه م سرکار خانم، از بس عجیب بود، تقریبا همه اقوام از تعجب کف کرده‌بودن! ۱ جلد کتاب کلام‌الله‌مجید + ۳۱۳ سکه بهار + ۱۳۶۴ شاخه گل‌مریم + نگارش کامل ترجمه قرآن به رسم‌الخط آقا داماد! این شد که برای امسال، چالش نگارش ترجمه قرآن کریم برنامه‌ریزی کردم و خوشبختانه امروز سومین روزش رو با موفقیت انجام دادم.

زمان شروع چالش: فروردین ۱۳۹۶
قوانین چالش:
  • نگارش روزانه دو صفحه از ترجمه قرآن کریم
  • در زمان اجرای چالش کلیه نمازهای یومیه باید خوانده شود.
  • نگارش صبح ها بعد از نماز صبح صورت پذیرد.

پ.ن۱: تصویر پست تزیینی است.
پ.ن۲: خیلی وقت بود که دیگه احساس نمی کردم به دین و مذهب تعلق خاطر دارم! اما تو این ۳روز حال و اوضاع‌م با روزهای دیگه متفاوت شده است.

نوشتن و نویسندگی، از مهمترین چالش‌های تمام دوران زندگی بوده و هست. البته با شروع زندگی متاهلی و دغدغه‌های که زندگی مشترک به‌همراه میاورد، از چالش به آرزو تبدیل شده است. اما هنوز هم دوست دارم بنویسم. البته آنقدر نویسنده نیستم که دنبال نوشتن کتاب رمان و داستان باشم و آنقدر دانشمند نیستم که بخواهم از یافته‌هام و علوم جدید برای کاسبان علم قلم بزنم! اما به اندازه کافی عاشق تالیف و گردآوری هستم که بتونم یک کتاب با نثر ساده و بدون پیچیدگی‌های مرسوم با کمک منابع و اندکی هم از تجربیات کسب شده بنویسم.

ادامه مطلب

یکی از بزرگ‌ترین آرزوهام سحرخیز شدنه و این موضوع رو تقریبا هرکسی که منو بشناسه می‌دونه! بارها سعی کردم و حتی در همین وبلاگ هم براش پست گذاشتم و اما تقریبا خیلی وقته جز شکست چیزی عایدم نشده. این پست بهانه‌ای برای شروع دوباره این چالش ‌ه و صدالبته این بار به صورت دقیق و برنامه ریزی شده.

برای شروع این چالش از جزوات و راهنماهای سایت رویال مایند استفاده می‌کنم و سعی می‌کنم گزارش ش هر روز تو وبلاگ درج کنم. معمولا دو تا روال مهم باید در این چالش رعایت بشه. روال یا عادت های صبحگاهی و شبانگاهی. از اونجا که الان که در حال نگارش این پست هستم در ادامه میرم سراغ خلاصه روال شبانگاهی 

ادامه مطلب

طبق معمول هر سال زمان تولدم، وبلاگ بازی‌م گل میکنه و مثل روز اول بچه مدرسه‌ای‌ها، میشینم برای سال جدید و یک شروع جدید تصمیم می‌گیرم. اما سالروز ۳۴ سالگی از زندگی‌، با بقیه تولدها، مقداری برام تفاوت داشت. 

خیلی اتفاقی،  داشتم یکی از قسمت‌های فصل هفت‌م سریال فرندز رو تماشا می‌کردم که فهمیدم تولد ۳۰ سالگی یکی از بدترین تولدهاشون محسوب میشه و معمولا افراد بجای تولد یه جورایی عزا می‌گیرن و بقیه سعی می‌کنند به صاحب عزا دلداری بدن! از قضا تولد شخصیت فیبی داستان بود و فیبی خیلی اتفاقی از خواهر دو قلوش متوجه میشه که سی‌ویک ساله س نه سی‌ساله! و یه غم بزرگ دیگه بهش اضافه می‌شه. و در ادامه همین داستان ریچل تصمیم‌های جدیدی برای ادامه زندگی بعد از سی‌سالگی ش می‌گیره . همه این‌ها رو گفتم که بگم هر چند ۴ سال دیر فهمیدم که چقد به سن و سال پیری نزدیک‌تر شدم اما باز هم دیر نیست. خب بریم سراغ برنامه های کوتاه مدت و میان مدت بعد از این.

ادامه مطلب

کرونا ویروس بالاخره به ایران رسید و خیلی متاسفم که نمیتونم به خیلی از رویاهام برسم. امیدورام بتونم از این بلایا هم جان سالم به در ببرم تا حداقل بتونم آخرین آرزو یا هدف م رو اجرایی کنم.

شاید این موضوع یک بهانه خوب بود تا بتونم زودتر سر و سامانی به آرزوهای ناتمام زندگی م بدم و برای رسیدن بهشون برنامه ریزی مجددی داشته باشم. 

برسیم به اصل موضوع که برنامه ریزی برای برآورده کردن یکی از آرزوهای بزرگ‌م یعنی سایکل تورسیم‌ه. البته خیلی دوست داشتم قایق رو هم بهش اضافه کنم اما بعید میدونم. شاید در برنامه ای جداگانه طول دریای خزر را قایق طی کنم!!!

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Aaron کسب درامد انلاین 1009.parsablog.com از یاد رفته... همه چیز درباره سیستم عامل اندروید هارمونی کویر Sean لوله و اتصالات آموزگاری است به نام طبیعت که ثروت در آن فراوان است